چرا تنها دونلینوازی ایران نابینا شد؟
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۲۵۱۲۴
شیرمحمد اسپندار ـ سرشناسترین دونلینواز ایران ـ به علت ابتلاء به آبمروارید و تشخیص نادرست پزشکی، بینایی خود را از دست داد.
اللهبخش اسپندار ـ فرزند شیرمحمد اسپندار ـ طی گفتوگویی با ایسنا خبرهای منتشرشده درباره نابینا شدن پدرش در دهه ۹۰ زندگی خود را تأیید کرد و توضیح داد که پدرش پیش از اینکه بینایی خود را به طور کامل از دست بدهد تنها ۲۵ درصد توانایی بینایی داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته بنابر گفتههای اللهبخش اسپندار، پدرش بیماریهای زمینهای هم داشته که این امر در تشدید تضعیف بینایی او اثرگذار بوده است.
درحقیقت قبل از اینکه پدرش به علت مشکلات بینایی در زاهدان تحت عمل جراحی قرار بگیرد، از آبمروارید رنج میبرده که منتهی این بیماری به علت تشخیص نادرست پزشک به آبسیاه تبدیل شده است و در نهایت جراحی نیز نتوانسته بینایی او را نجات دهد.
شیرمحمد اسپندار تحت پوشش بیمه هنر هست اما همانطور که اللهبخش اسپندار میگوید، این بیمه مزایای خاصی برای آنها ندارد و برای درمان او از بیمه تحت پوشش فرزندش استفاده میشود.
استاد شیرمحمد اسپندار در سال ۱۳۰۶ هجری خورشیدی در بمپور بلوچستان متولد شد. در نوجوانی برای پیدا کردن کار به پاکستان رفت و در سال ۱۳۳۷ پس از کسب تجربه در زمینه موسیقی به ایران بازگشت.
او یک نوازنده معمولی نیست؛ مردی است که موفق به کسب دکتری افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه شده و تنها کسی است که میتواند ساز «دونلی» را بنوازد.
دونلی زدن به این معنا است که هنرمند بتواند دو نی را همزمان در دهان بگذارد و بنوازد. دونلی، ساز محلی منطقه سیستان و بلوچستان است و شیرمحمد اسپندار هم با نگاه کردن از روی دست یک نفر دیگر، نواختن را یاد گرفت؛ اما همان یک نفر هم چند سال پیش از دنیا رفت و اکنون تنها شیرمحمد به عنوان دونلینواز ایران باقی مانده است.
در ادامه ویدئویی از هنرنمایی شیرمحمد اسپندار را مشاهده میکنید:
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دفاع مقدس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزیده ها وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي عراق عربستان سفر باستان شناسي دفاع مقدس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزیده ها دهه امامت و ولایت شیرمحمد اسپندار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۲۵۱۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»